روزی دلم گفت دوستش دارم!
عقلم گفت شاید
دلم گفت بدون او نیستی!
عقلم گفت شاید
دلم گفت اگه نباشه غم میشینه تو نگات!
عقلم گفت شاید
دلم گفت به حکم عقل باخته ای بی شک!
عقلم گفت شاید
دلم گفت بگو گفتنی را!
عقلم گفت شاید
دلم گفت خود کرده را تدبیر نیست!
عقلم گفت شاید
دلم گفت در تاریکی شب دلداری نیست!
عقلم گفت شاید
روزی شب چهره، دوستم گفت دوستش دارم!
عقلم گفت سکوت
دلم گفت فریاد!
دوستم گفت مرا به او میرسانی؟
گفتم بی شک آری
عقلم گفت آفرین
دلم گفت اشکهایت را پاک کن!
خوار نمودن هر آیین و نژادی به کوچک شدن خود ما خواهد انجامید . اُرد بزرگ
جنبش تساوی خواهی زنان موجب می شود زن از زنانه ترین غرایز خود دور شود . فریدریش نیچه
و کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟
آنچه امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.
پس امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان. جبران خلیل جبران
ماخذ : http://recluse.blogfa.com/post-21.aspx
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.