ارد بزرگ Orod Bozorg
ارد بزرگ انديشمند برجسته فارسي زبان است که پيروان بسياري در ميان اهل انديشه و دانش دارد . در تاجيکستان افکار او را همانند مادر تاجيکستان " گلرخسار صفي آوا " مي دانند و در افغانستان او و احمدشاه مسعود را يک اندیشه و فکر مشترک مي پندارند و دوستي نزديک آن دو هم بر اين باور افزوده است .
در نظريه " قاره کهن" ارد بزرگ ، پافشاری بسیار بر همگونی فرهنگ و تاريخ مشترک بیست کشور حوزه تمدنی ایران باستان مي بينيم . ارد بزرگ در آنجا از استاد فردوسي ياد مي کند . در داستان ايرج ، فزون خواهي شرق و غرب براي نفوذ در دايره تمدنی ايران دیده می شود . سلم و تور نماد اين دو بخش هستند که برادر خويش ايرج را از پاي در مي آورند . متاسفانه دخالت هاي استعمار پير انگليس و پرورش افکار غلط باعث شده است که ايران باستان هزار پاره شود . پاکستان تاريخ خويش را از امويان و عباسيان آغاز مي کند افغانستان و تاجيکستان هم که نياز به گفتن ندارد آنسوي ايران در عراق ، سوريه و لبنان ، داستان وخيم تر و غمبارتر است .
صحبت بر روي نظريات ارد بزرگ به تنهايي درست نيست چون او در درجه اول يک انديشمند و مصلح اجتماعي است . انديشه هاي او به شکل جملات بسيار حکيمانه و خلاصه شده بر سر زبانهاست . کتاب "آرمان نامه" ارد بزرگ امروز پر خواننده ترين کتاب ايران است .
هر چند مردم مشهد او را همشهري خويش مي نامند اما در واقع اصالت او و خاندانش از شهر شيروان در شمال خراسان ايران است .
بيشترين دشمنان او در بين پشتون هاي افغانستان هستند که او و احمدشاه مسعود را از بانيان تغيير نام افغانستان به خراسان مي دانند . علي احمد قندهاري از پشتونهاي فعال افغان مي گويد : نقشه شوم عوض کردن نام افغانستان به خراسان از زمان مسعود جنگ سالار بيشتر رواج پيدا نموده ، فکر مي کنم نبايد مانند صنف اولي ها با اين فرزندان ناخلف افغانستان برخورد کنيم مقاله و تحرير هاي بسياري نوشته شده اما فکر مي کنم ريشه اين حرفها از فريبخوردگان افکار آدمهايي مانند ارد بزرگ باشند بايد سارنوالي و ستره محکمهً افغانستان جلو چنين حرکات ماجرا جويانه را بگيرند. محترمان باور كنيد اين آدم هاي مرفوع القلم که حرجي بر آنها هم نيست ، مي خواهند قوم ما را نابود کنند اين قلم ها به بيراهه ميروند افغانستان را مي خواهند با همه عقده شان از هم بپاشند.
علي احمد قندهاري در جايي ديگر با حمله به نوشته ایی از شقايق شاهي " که به دفاع از شخصيت احمدشاه مسعود و ارد بزرگ برخواسته بود " مي نويسد : احمدشاه يک جنايتکار و خائن بود و جماعت در پرده نشين ارد بزرگ هم فکر مي کنند قوم افغان بر مي گردد به دونيم صدسال پيش و استاني از ايران مي گردند .
متاسفانه جنگ هاي داخلي افغانستان موجب رشد افراطي گري قومي گشته و بدين گونه بسياري از حرمت ها شکسته شده و آزاد مرداني همچون احمدشاه مسعود و ارد بزرگ مورد اهانت هاي بسيار قرار گرفته اند .
اما اين تنش ها هيچ گاه نتوانست ارد بزرگ را از خط اصلي فکري خويش منحرف سازد او در نظريه کهکشان بزرگ انديشه خود ،نظريه دهکده کوچک جهاني را رد مي کند و آن را دست مايه دنياي غرب برای چنگ اندازی بسوي تمدنهاي ديگر مي داند . جهان غرب با استفاده از نظريه دهکده کوچک جهاني مک لوهان سعي نمود چنين وانمود کند که رهبري اين دهکده را بر عهده دارد چون سخت افزار اينترنت و شبکه انتقال داده ها را در اختيار دارد حال آنکه با انتشار داده هاي فرهنگي ملل پيشرو ، تنها ابزاري شد براي تکثير افکار بومی کشورهاي دیگر .
در بخش پاياني نظريه کهکشان بزرگ انديشه ، ارد بزرگ مي نويسد : ( زمان رستاخيز انديشه آدميان فرا رسيده است پس براي پاسداشت داشته هاي خود بايد بيشتر بدانيم ، براين باورم که نخبگان و انديشمندان سرزمين من ايران مي توانند پادشاهان کهکشان انديشه فردا باشند. اين سرزمين سرچشمه و رويشگاه انديشه فرا است . در اين ستيز بزرگ ، آناني برنده اند که بن و پي استوارتري در دل تاريخ جهان داشته باشند و همچنين نو آوري و زايش همراه توده جوانان شان باشد . و سخن آخر آنکه : سرزميني که فردوسي بزرگ را در دل تاريخ خويش دارد فرزندان برومند و خردمند براي اين آورد و جنگ آسيم کم نخواهد داشت ).
چندی پیش در بخش آرمان نامه ارد بزرگ در پایگاه تاجیکستان برای دوست عزیزم قیوم نوشتم : وقتی از ارد بزرگ گفته می شود در یادم سیمای بانو گلرخسار صفی آوا نقش می گیرد . استادی در ایران و شاعر نامداری در تاجیکستان . یکی در عشق و یاد بدخشان و دوشنبه ، خجند و کولاب دیگری به یاد دماوند و شاهنامه و آرش .
حالا که قیوم شعری زیبا تقدیم ارد بزرگوار نمود من هم شعری از گلرخسار تقدیم آن مرد بزرگ و همه همزبانان گرامیم می نمایم .
! ایران عزیز من
از با ختر و سغد م ، از وُست ام و از زند م ، رُخّـا ن بدخشا نم ، وُلکا ن دما وندم
من هجرم و من وصلم ، من نسخه نی ام ، اصلم
فرهنگ شرر دارم ، خون رگ و پیوندم/ یک ذره ز خورشیدم
یک غنچه ز امیدم/ یک نوده ز ده بیدم
یک حلقه ز دربندم/ از میهن گلنا رم ، از گلخن گلخا رم
ایران عزیز من! ای جان عزیز من
ای میهن سبز مهر، ای شهرگ نبض شعر
ای دور به جان نزدیک، ای نور دل و دیده
ایران عزیز من! ای جان عزیز من
قانون تو انشا کرد، قانون سعا دت را/ جمشید تو بینا کرد، کاخ فرّ ملت را
تیر نظر آرش، در سینه نها ن دارم/ شهنا مه عالم ساز، از فضل کیان دارم
ما را به دل تنگت، ای یار به هم آور، صد بار تو را میرم، یکبار به هم آور
بر گلشن گلخندت ، بر فرق دما وندت/ گلخار نمی زیبد، گلنار به هم آور
...پیوند نیا کا نی ، پیوند دل و جا نی / ایران عزیز من/ ای جا ن عزیزمن
شعر از : بانو گلرخسار صفی آوا (Гулрухсори Сафӣ)
نویسنده : منظومه
سایت پایگاه تاجیکستان
ماخذ : www.chehreha.sbg.ir
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.