از « حکایت » خیز ! در « حکمت » گریز !
تا شوی از پرتو « حق » مستفیض !
به قلم دوست نویسنده وشاعرم آقای :« آیا متخلّص به هیچستان
*- واژه ها سرشار از پندارهاست ارزش آنها همپای زندگی است . ارد بزرگ
● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●
● فرگرد پندار ●
______ شاعر:« عمری از:« احمد زاهدی »______
آویخته
خود را از سایهی جهان، بهدار
یکتن که میپنداشت
میرسد روزی برایش
یک بوسه همراهِ نامهای
این ماه را که شکست
شبهای ما تیره شد
جزایش را آویخته خود بر دار
جهانِ شبِ تاریک بیمهتاب
میپنداشت، خواهد رسید روز و چه روشن
ماه را شکست
و خورشید، هیچ
لبهای صبح را نبوسید.
______ شاعر:« احمد زاهدی »______
ما با پندارهای خود زنگی میکنیم با پندارهای خود میخوابیم وبا پندارهای ذهن وفکر ودرون واحساس خود زندگی خویشتن را رنگ وجلا میدهیم وصیمات خویش را به مرحله ی اجرا درمیاوریم واینکه چگونه پنداری را در ذهن وفکر وروح وجان واحساس خود در درون سر ودل خود داشته ایم سازنده ی تمامی زندگی ماست وبراین اساس نمونه عملکردهای ما نمونه اندیشه وپندار ماست که ضخصیت درونی وظاهری ما در دنیا ودرنگاه دیگران شکل میدهد این است که آدمی برای آنکه عملکردی درست ازخوددرزندگی نشان دهدوبرای مثبت ومنفی بودن خود درزندگی پندرهای درستی را دنبال کند ازجمله مسائل مهمی ست که انسان در باره ی خود نمی بایست نسبت به آن بی تفاوت باشد .
*- ریگهای ساحل خرد ، نشیمنگاه پندارهای پاک و شبانه توست . ارد بزرگ *
¤ غزلی شکسته برای ماه غمگین نشسته« فریدون مشیری »¤
گل بود و می شکفت بر امواج آب ماه
می بود و مستی آور
مثل شراب ماه
شبهای لاجوردی
بر پرنیان ابر
همراه لای لای خموش ستاره ها
می شد چراغ رهگذر دشت خواب ماه
روزی پرنده ای
با بال آهنین و نفس های آتشین
برخاست از زمین
آورد بالهای گران را به اهتزاز
چرخید بر فراز
پرواز کرد تا لب ایوان آفتاب
آمد به زیر سایه بال عقاب ماه
اینک زنی است آنجا
عریان و اشکبار
غارت شده به بستر آشفته شرمسار
غمگین نشسته خسته و خرد و خراب ماه
داوودی در شب سپید هزار پر
سر بر نمی کند به سلام ستاره ها
برگرد خویش هاله ای از آه بسته است
تا روی خود نهان کند از آفتاب ماه
از قعر این غبار
من بانگ می زنم
کای شبچراغ مهر
ما با سیاهکاری شب خو نمی کنیم
مسپارمان به ظلمت جاوید
هرگز زمین مباد
از دولت نگاه تو نومید
نوری به ما ببخش
بر ما دوباره از سر رحمت بتاب ماه
¤¤¤ شاعر: « فریدون مشیری »¤¤¤
پندارها واندیشه ما به هر شکلی که به آن عمل کنیم اگر از دامنه رویا وخیال فراتر رفته وبه هرحله ی عمل برسد چه بر زندگی ما چه بر دنیای متا بی تاثیر نخواهد بود حال دانشتن اینکه انسانهای عملگرا برای راه زندگی خود چکونه اندیشه وپنداری را دنبال میکنند لازم به داشتن الگو یا مکتب یا اندیشه های نوینی از بزرگان وعالمین جهان داریم که بما بیاموزد که در راستای عملکرد زندگی خود تا کجای مرزها را قادر به رفتن ورد شدن هستیم ودرکجا قادر به شکستن مرزهای اندیشه وپندارخود درنتیجه همواره برای درستی پندارخود باید با توج ودقت عمل کنیم .
____سروده ی : پرپر از: «ف.شیدا» ____
قلم را برزمین بگذار
چو اینجا شاعران را در دم حیرت
به سلاخ جفا
پر پر شدن باید !
____ یکشنبه 22 اردیبهشت 1387 /از: «ف.شیدا» ____
مکاتب بسیاری برای انسانها وجود دارد که آدمی با نمونه علایق خود به نوعی از آن مشغول میشود واز آن نیز تبعیت میکند مانند فلسفه های دینی یا گروهی به منطق وشناخت زندگی از راه علوم آن علاقمندند وعده ای متافیزیک را عملکرد فکری وپندار واندیشه خود قرار میدهد به هرشکل راههای بسیاری وجود دارد که انسان ازتمام مکاتب دنیا بتواند چیزهائی مثبتی را اموخته وبا نهادن اندیشه ئپنداری درکنار دیگری مقایسه ودادن تشابه ها وحتی با تفکر به تضادهای نوع اندیشه ها خود برای خود مکتبی فکری وشخصی داشته باشد که چراز باورها واعتقادات وپندارهای گوناگون یا بایک یا جند رشته ی علمی ست یا به یک شاخه از هزار شاخه های مکاتب فکری بستگی داشته باشد .این انتخاب به خود انسان ونمونه اندیشه ی او باز میگردد که به چند مکتب وائین وعلومی علاقه نشان دهد یا به یک رشته پرداخته انرا الگوی فکری خود کند .
*- رویا پردازی که عملگرا هم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد . ارد بزرگ ____ بیدار در خواب از: « فرهاد آرین »____
دشنه که پوستین پاره کرد و به رگ رسید
بیدار شد آن خفته در خود اسیر
لین چه بیداریست و از چه روی
بر فریاد خود ای فر رفته در چاه میزنی فریاد..؟
یاران زرد روی سپید پوش دیروز
یا این سیه روی مردمکان دیروز و
سپید پوش امروز.....!
کنون تو بگوی این چه برابریست؟
نیست آیا اشتباهی محض و نا ممکن....؟
سبزم ای دوست این گونه می گفتی...!
...پس دست تو کو ای عدالت گوی دیروز
و.....غارتگر امروز
______ شاعر:« فرهاد آرین »______
*- آنکه می گوید همه چیز خوب است و بدی وجود ندارد با کسی که همه چیز را اهریمنی می پندارد تفاوتی ندارد . برآیند چنین افکار سخیفی به چاه نیستی گرفتار آمدن است تنها کسانی خوبی را خوب می بینند که بدی و اهریمن را باور داشته باشند و از آن پرهیز کنند . ارد بزرگ *
●حال مکتبی د رفلسفه نیز هست که « پراگماتیسم » نامیده میشود درتوصیح ان در ویکی پدیا نیز چنین امده است: گاه « پراگماتیسم» و « عملگرایی» یکسان انگاشته میشوندبه،
پراگماتیسم انگلیسی : pragamatis معنی فلسفه اصالت عمل است؛ ولی در سیاست بیشتر
«واقع گرایی »و « مصلحت گرایی » معنی میدهد..پراگماتیسم روشی در« فلسفه ی مدرن»است که با اعتراف به غیرممکن بودن اثبات بعضی مسائل، آنها را با توجّه به کاربردشان در زندگی انسان میپذیرد. طرفداران این شیوه، خود را عملگرا و متسامح میدانند. مخالفین این گروه رامیانه رو(یا محافظه کار) و منفعتطلب میخوانند.از دیدگاه پراگماتیسم، کلیه تصورات، مفاهیم، قضاوتها و نظرات ما قواعدی اند، برای رفتار (پراگمای) ما و «حقیقت» آنها، تنها در سودمندی عملی آنها برای زندگی ما نهفته است. از دیدگاه پراگماتیسم، معیار« حقیقت » ، عبارت است از سودمندی، فایده، نتیجه و نه انطباق با واقعیت عینی. در واقع حقیقت هر چیز بوسیله نتیجه نهائی آن اثبات میشود.دولتمردان و سیاستمداران «پراگماتیست» به کسانی اطلاق میشود که امکانات عملی و مصلحت روز را بر معتقدات خود مقدم میشمارند و به عبارت دیگر برای پیشرفت مقاصد خود یا ماندن بر مسند قدرت، انعطاف نشان میدهند.
● « تاریخچه »:
پراگماتیسم «فلسفه ای » است که اول بار در آمریکا پدید آمد و در تفکر و حیات عقلی این سرزمین تاثیر زیادی بر جای گذاشت. این فلسفه در اواخ قرن نوزدهم با متفکرانی نظیر«ویلیام جیمز» و «جان دیوید » به ظهور رسید. به نظر این متفکران، پراگماتیسم انقلابی است علیه « ایده آلیسم »و «آرمان گرایی » کاوشهای عقلی محض که هیچ فایدهای برای انسان ندارد، در حالی که فلسفه پراگماتیسم، روشی است درحل مسائل عقلی که میتواند در سیر ترقی انسان بسیار سودمند باشد.
« ریچارد روتی» فیلسوف آمریکایی، به سنت فلسفی پراگماتیسم آمریکایی تعلق داشت. ولی این فلسفه در کشور انگلستان با اقبال بیشتری مواجه شد و معروف است مبنای فلسفی آموزش وپرورش انگلستان شدهاست.مثلاً دین از نظر فلسفه مدرن جای بحث ندارد چون علمی نیست ولی پراگماتیسم آن رابا توجه به کاربردش که فوایدی هم برای بشر دارد(اخلاقی، اجتماعی و غیره)، میپذیرد.
● « فلسفه پراگماتیسم »:
واژه پراگماتیسم مشتق از لفظ یونانی (pragma) و به معنی عمل است. این واژه اول بار توسط چالرز ساندرزپیرس (Charles sanders pierce)، منطق دان آمریکائی به کار برده شد. مقصود او از به کاربردن این واژه، روشی برای حل کردن و ارزشیابی مسائل عقلی بود. اما به تدریج معنای پراگماتیسم تغییر کرد.اکنون، پراگماتیسم به نظریهای مبدل شده که میگوید: حقیقت، چیزی است که از دیدگاه انسان، خوب باشد. به سخن دیگر، پراگماتیسم یعنی اینکه درباره هر نظریه یا آموزهای باید بر پایه نتایجی که از آن به دست میآید، داوری کرد. به نظر پراگماتیستها، اگر عقیدهای به نتیجه خوب و کار آمد برای انسان بیانجامد، باید آن را حقیقی قلمداد کرد. حقیقت چیزی نیست که مستقل و مجرد از انسان وجود داشته باشد.تا قبل از این، نظریه اصلی و رایج درباره حقیقت این بود که حقیقت امری است جدا از انسان؛ چه کسی آن را بشناسد، چه نشناسد.
اما پراگماتیسم قائل به این شد که حقیقت امر جدایی از انسان نیست؛ بلکه تنها دلیل برای اینکه یک نظر درست و حقیقی است و یک نظر، باطل و خطا، این است که اولی در عمل به درد انسان بخورد و برای او کارآمد و موثر باشد و دیگری چنین نباشد. به این ترتیب، معنای صدق قضیه در پراگماتیسم تغییر یافت. صدق هر گزاره، فقط توسط نتایج عملی آن سنجیده میشود نه در مقایسه با واقعیت خارجی. یک فکر یا عقیده تا وقتی که فقط عقیدهاست، به خودی خود نه صحیح است و نه غلط؛ بلکه فقط در جریان آزمایش و کاربرد عملی آن است که برحسب نتایجی که از آن نظر گرفته میشود، صادق یا کاذب میشود.
مثلاً « دین» از نظر« فلسفه ی مدرن » جای بحث ندارد چون «علمی» نیست ولی پراگماتیسم آن را با توجه به کاربردش که فوایدی هم برای بشر دارد (اخلاقی، اجتماعی و غیره)، میپذیرد.در نظر « مکتب پراگماتیسم» ، افکار و عقاید همچون ابزارهایی هستند برای حل مسائل و مشکلات بشر؛ تا زمانی که اثر مفیدی دارند، صحیح و حقیقی اند و پس از آن غلط و خطا میشوند. به این ترتیب عقیدهای ممکن است مدتی به کار آید و موثر شود و از این رو فعلا حقیقی است؛ لیکن بعدا ممکن است نتایج رضایت بخش نداشته باشد و آن موقع، به نظریهای باطل و خطا تبدیل میگردد.
بنابراین، حقیقت چیزی ساکن و تغییر ناپذیر نیست؛ بلکه با گذشت زمان، توسعه و تحول مییابد. آنچه در حال حاضر صادق است، ممکن است در آینده صادق نباشد؛ زیرا در آینده، افکار و نظریات دیگری بر حسب شرایط و اوضاع جدید، حقیقی شده و متداول میگردند. تمام امور تابع نتایج است و بنابر این، حق امری است نسبی؛ یعنی وابسته به زمان، مکان و مرحله معینی از علم و تاریخ است.ما هیچ زمان به حقیقت مطلق نخواهیم رسید. زیرا علم ما، مسائل ما و مشکلات ما همیشه در حال تغییر است و در هر مرحله، حقیقت، آن چیزی خواهد بود که ما را قادر میسازد تا به نحو رضایت بخش، مسائل و مشکلات جاری آن زمان را بررسی و حل کنیم
●برای داشتن اطلاعات میتوانید به پانویس ومنابع آن به « ویکی پدیا » مراجعه بفرمائید:
با تفاضیل ذکر شده از یک شاخه از فلسفه در مییابیم که شاخه های فکری واندیشه ای که درعلوم فلسفه ومنطق ودریگر علوم که هریک به گونه وروش و شیوه خود تفکری تازه را به انسان میدهد وطرفدارانی را نیز جذب خود کرده است میتواند به نوبه ی خود در نوع پندار آدمیان نیز شیوه ها وروشهای متعدد فکری را نیز بوجود بیآورد که همین تفاوتها وتناقص ها و اختلافات فکری را در بین مردمان ایجاد مینماید آنکه « ایده آلیسم »را مکتب اندیشه خویش قرار میدهد با او که « پراگماسیسم » را میپذیرد درجدال فکریست وهریک دیگری را نفی مینماید . حال بسیارند افرادی که بدون آنکه به هریک ازاین شاخه های فلسفی, وابستگی یا حتی آشنائی علمی داشته باشند در زندگی عادی ودر ذهن وپندار خود فردی « رئالیسم» یا« آیده الیسم »یا « پراگماسیسم » است و همواره برای عملکرد زندگی خود روش هائی مطابق با این مکتب ها را میگزیند ودر میانه روی و یا تند روی, با یا بدون واقعیت های عینی با شکلهای مختلف فکری چون سود جوئی ومنفعت طلبی یا امثال این زندگی خود را پیش میبرد .
*ـ اگر پنداری توان پیش بردن ما را نداشته باشد همان ِبَّه که زودتر رهایش کنیم . ارد بزرگ
در فرگردهای گذشته نیز بسیار ازانواع آدمیان صحبت شد ونمونه های فکری با عملکردهای درست وغلطی در زندگی تماما سعی براین داشته ام که با واقعیت گرائی وبینشی درست به این امر پرداخته واصرار بورزم که با وجود هریک از مکاتب مختلف فکری انسان بیش از هرچیز نیازمند این است که خود شخصی وفکری وپندارهای خود را به رشد برساند تا قادر باشد برای اندیشه های خود یا مکتبی را برگزیند یا عملکردی درست را در زندگی پیگیر شده وحداقل از دیدگاه یک روشنفکر به دنیا وجامعه وملت وکشور وجهان بنگرد چراکه یک انسان روشن بین وروشنفکر بسیار بهتر میتواند در زندگی خود ودیگران اثر وسودی مثبت داشته باشد تا کسی که به کمترین علوم دانشی در زندگی رضایت میدهد ودر مشکلات وفشارهای زندگی دچار هزاران سوالی میشود که برای رفع مشکلات خود اورا دچار مشکلات عدیده میکند ومتاسفانه آنتکه هیچ روشن بینی فکری درستی ندارد وبه افکار عام خود را راضی میبیند در داشتن مشکلات خود نیز پرسیدن وسوال کردن و چاره جوئی از دیگران را گناه کبیره تصور میکند ویا از نظرخواهی درمورد زندگی خود از دیگران سرباز میزند درصورتی که روشنفکر حتی اگر در مورد مشکلی ومشکلاتی راه و چاره ای نیز داشته باشد که نیاز به پرسش نداشته باشد باز می پرسد وتلاش میکند دیدگاههای دیگران را نیز بر نوع مشکلی بداند شاید که چاره راه بهتری را دراین میان بدست بیاورد .
بی خبر:از « فرزانه شیدا» ____
افسردگی های مرا یارا,بیـاد مـن مَـیار
پای پیاده میروم , اما تو بـر اسبی سوار
آسـوده راهت میروی, اما شکایت میکنی
پس من چه گویم جان من از قلب دائم بیقرار؟!
یارا دل افـسرده ام دارد, شکایت بیشمار
هرگز نشـد,دراوج غـم, گرددکسی با سینـه یار
صحرا به صحرا, دربدر , تنها ,بدون همسفر
منهم که تنها میروم, بی یاور بی غمگسار
در کام من ای بی خبر ,گر زندگی طعمی نهاد
جز مزه زهری نبود زهری ز لخی ناگوار
خشم جهان را دیده امبا ظلم جور و قهراو
اکنون ز عمق سینه ام دارم زدنیاانزجار!
جز آتش ـشمی نبود یا یک جهنم بر دلم
آنرا که تو در قلب خود نامش نهادی "روزگار"!!
دیوانه ای خواهم شـدن گر یاد ایـن دنیا کنـم
ای بی خبر از حال ما ، lا را به حال خود گذار
____16آبانماه 1362 از « فرزانه شیدا» ____
درواقع برای یک روشنفکر مسئله ی پنهان کردن زندگی خود از دیگران معنا ندارد چراکه چیزی برای پنهان کردن ندارد که از گفتن |آن سرباز زند ولزومی نیست که در تعریف بخشی از زندگی خود برای یافتن چاره ای در مشکلی یا شناخت نمونه های فکری از افرادی تمامی ریشه وبن وزیر وبم زندگی خود را در دست دیگری نهاده وحتی به گفتن غمهائی بپردازد که شاید مایل نیست از آن با همگان سخن بگوید والبته میدانیم که بزرگان واندیشمندان عالم در زندگینامه ی خود چه خود آنرا نوشته چه دیگران همواره فقر وثروت ویا مشکلات واندوه وغصه ها وشادیها عشق و شکستها ی او در زندگی نیز نوشته شده است وخود این نمونه ای برای آن است که خواننده ی این زندگینامه بداند که چنین شخصی که امروزه بعنوان شخص بزرگی دردنیا شناخته شده است همواره از روز تولد در پر قو نبوده است وبسیاری از آنان سختی ها ومشقاتی را در زندگی داشته اندت که بسیاری ازما نمونه ای کوچک از انرا هم نداشته ایم درنتیجه پر واضح است که ما انسانها در زندگی خود از کمترینموقعیتها میتوتنیم استفاده کنیم تا روزی چون این اشخاص بزرگ نامی برای خود درجهان داشته باشیم وپندارهای ما نه درشکل رویا ها وآرزوهائی باشند که قصد رسیدن به آنها را داریم بلکه پندارها وباورهائی باشند که حتما باید دبه آن برسیم ومسلم است که رسیدن به هدفی در زندگی همواره درپی خود تجربیات بیشماری را به همراه خواهد داشت که قدمهای بعدی ما را استوارتر ورسیدن به اهداف دیگر ما را قدرت بیشتری میبخشد . وتا جائی که پندارهای پلید یا زشت وناروا را در ذهن واندیشه ی خود جایگزین نکرده باشیم میتوانیم بر برحق بودن راه خود امیدوار باشیم وحکمت جهان وزندگی خویش را به گونه ای مناسب آموخته خود حمکتی را درپندارو باور خود بپذیریم که در راستای آن قادر باشیم به راه حق ودرست گام نهاده وزندگی خود ودیگران را تحولی ببخشیم .
*- پندارهای پلید چاه های ژرفی ست که تشنه خردمندان است . ارد بزرگ
چرا که تحول هرآنچه باشد حتی اگر جنبه ی شخصی در نهاد وذهن ما داشته باشد باز همچنان تحول محسوب میشود که یاور ما در زندگی ما خواهد بودچراکه نوع پندارهائی که بدنبال موفقیتی مثبت باشد وباورهائی که در آن خود را درزندگی نیوری حرکت بخشیم وبه خود سازی خود وزندگی خود بپزدازیم هرگز نمیتواند پندارو باوری غلط باشد زیرا خود براین تصمیم هستیم که جز راه صواب وبرحق به راهی کشیده نشویم که مایل به رفتن به آن نیستیم وکسی که اینگونه عقیده ای را در زندگی مبنای گامهای خود بداند ودر پندار خویش تنها خواهان خوبی های زندگی ودوری از بیراهه ها باشد انقدر درزندگی خویش دقیق وفکور وروشن دیده هست که راه تازه ای را چون برسر راه خویش ببیندبدون حساب وبدون بررسی وجستجو وشناخت آن کام در آن نگذارد وبه بیراهه ها کشیده نشود باامید اینکه روح وفکر واندیشه وپندار ما سرشار از خوبی ها بوده خواهان جهانی ددر آرامش وصلح وخوشبختی باشیم وهمواره در جهت آن از درون خانه تا محله واجتماع خود کوشا باشیم.
*- واژه ها سرشار از پندارهاست ارزش آنها همپای زندگی است . ارد بزرگ
*- پندار و دیدمان بر روشنایی باشد و راستی ، بدینگونه راه های آینده ، روشن است و هموار . ارد بزرگ
*- آنکه می گوید همه چیز خوب است و بدی وجود ندارد با کسی که همه چیز را اهریمنی می پندارد تفاوتی ندارد . برآیند چنین افکار سخیفی به چاه نیستی گرفتار آمدن است تنها کسانی خوبی را خوب می بینند که بدی و اهریمن را باور داشته باشند و از آن پرهیز کنند . ارد بزرگ
*- آنکه برای وجود خویش ارزشی نمی پندارد ، شان و فر کسی را نگه نمی دارد . ارد بزرگ
*- بزرگترین نابکاری آن است که بپنداریم برای آنکه برترین باشیم باید دست به ویرانگری چهره دیگران بزنیم . ارد بزرگ
*- ریگهای ساحل خرد ، نشیمنگاه پندارهای پاک و شبانه توست . ارد بزرگ
*- رویا پردازی که عملگرا هم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد . ارد بزرگ
پندار های خواب و بیداری ما اگر ادامه یابند کم کم ساخته خواهند شد . ارد بزرگ
*- پندارهای پلید چاه های ژرفی ست که تشنه خردمندان است . ارد بزرگ
*-پندار های پاک در دل و روان آزادگان آشیانه دارد . ارد بزرگ
¤¤¤ پایان فرگرد پندار ¤¤¤
¤¤¤ به قلم فرزانه شیدا¤¤¤
ماخذ :
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.