> بعُد سوم (آرمان نامه) فر گرد عشق ************ به قلم فرزانه شیدا Love* - kjærlighet نماز عشق ترتیبی ندارد چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستنی نیست . ارد بزرگ در *فرگرد عشق* به نماد عشق در زندگی انسان نگاهی میکنیم وبا درنظر گرفتن سخنان زیبا وجامع ارد بزرگ وتطبیق برخی آن با دیگر سخنان بزرگان جهان به بررسی عشق وماهیت وارزش عشق در زندگی می پردازیم هرچند که *كلمات* حباب آبند و *اعمال* قطره طلا * ضرب المثل شرقی* عشـق آمدم تا در آسمان کبود خانه سازم بر آن خرابه ی دل تا بگیرم دوباره آبادی ره گشایم به شادی بودن آه ای خدای عشق و امید کاش عشقی بمن نمیدادی کاش عشقی بمن نمیدادی!!! * ف.شیدا مقدمه: ___________________ عشق وامید دو احساس ذاتی ست که خداوندگار چون دیگر احساسات در درون آدمی به ارمغان نهاده است معقوله عشق , سخنی نا آشنا نیست که در طی قرون بسیار از ایندو دیده وشنیده ایم چه در جامعه وزندگی چه در ادبیات وهنر چه در همه زمینه هائی که بنوعی ااحساسات انسانی سروکار دارند عشق تنها علاقه ای مفرد ومفرط به شخصی از جنس مخالف نیست که عشق در بعُد زندگی ما درهمه مراحل میتواند نقشی عمده را در سرنوشت ما بازی نماید چراکه درهر گامی که برداشته بسوی هدفی رهنمون میشویم اگر همراه با عشق وعلاقه نباشد در آن موفق نخواهیم بود وبسیار در کتب مختلف ازجمله کتابهای روانشناسی براین مطلب تاکید گردیده است که اگر خواهان سلامتی خود هستید هرگز تن بکاری ندهید که خالی از عشق وعلاقه ویا حتی استعداد شما باشد. شاید بپرسید چرا؟ پر واضح است که در راه زندگی آدمی همواره خواهان بهترین ها برای خود بوده است وعلاقه به زیبائی وزیبا دوستی وخواست بهترین ها از جمله خصایص آدمی بشمار میرود واین خود موهبتی ست الهی که خداوند در وجود ما به ارمغان گذاشته است . _______________________________________ نماز عشق ترتیبی ندارد چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستنی نیست . ارد بزرگ ما نمی توانیم بگوئیم که در زندگی خواهان زندگی زیباتر , بهتر وآسوده تر نیستیم ما نمیتوانیم زنده باشیم اما از پیرامون خود آنچه دیدنی ست ازجمله طبیعت و دیگر زیبائی هارا نبینیم ویا حتی ازدیدن آن طفره رویم اگر در چشم انسان نیاز بدیدار زیبائی ها , عشق و بهترین ها ی زندگی نبود چرا خداوند خود بدستان خویش تا اینحد در خلق آفریده های زیبائی چون طبیعت پرداخته است؟ وچه در قعر دریاها چه در عمق کهکشان ها نیز از آفرینش چنین زیبائی هائی دست نکشیده ست. بااینوصف چگونه میشود بندگان او که بگفته خود او : ذره ای از وجود تعالی او هستندخالی از احساس عشق وزیبا پرستی و.... دیگر احساسات باشند؟؟!! زمانی که ما بر حسب احتیاج ونیار مجبور به انجام وتنها ضرورت زندگی ایجاب میکند که در آن طاقت بیاوریم براستی باخود چه کرده ایم؟ ______________________
1/ بی عشق به افسردگی خواهی رسید 2/ با افسردگی به بیماری خواهی افتاد 4/ با بازماندن در روزانه ی زندگی از داشتن زندگی بهتر و وضع مادی خوب بی بهره خواهی شد وبه فقر خواهی رسید وهمه وهمه... نشان ازاین دارد که بی عشق زیستن بمانند بی هوا نفس کشیدن است که جز رسیدن به حالت خفقان روحی وعصبی به جائی نخواهد رسید می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد . *ارد بزرگ اما زمانی که انسان با شیفتگی وعلاقه بکاری, چیزی یا کسی مشغول میشود دلگرمی او واحساس خوب او , خود راهبر او در زندگی خواهد بود. چراکه در راهی گام برمیدارد که میداند عاشقانه خواهان آن است. *دشواری ، به هدف ما ارزش می بخشد . دشواری بیشتر ، ارزش فزونتر . *ارد بزرگ *باور کن که تو چه هستی آنگاه تو همان خواهی شد کنایه بر :هرگونه خود را باور داشته باشی همان خواهی شد**ارنست هُلمز ********** زينت انسان در سه چيز است ؛ علم، محبت، آزادي. ************************ هدف هرچه میخواهد باشد ساخته شده باشد که بخواهیم نام ببریم. *کاترینه مانی فیلد* همه وهمه وقتی دردرون خود آن اشتیاق وخواستن را _____________________________ *خاطرم هست در کلاس دکوراسیون ویترینی که میرفتم (پیش از دانشگده دیزاینری مد* )استاد ما که یک مرد دانمارکی بود و به هریک از ما کلاسور بزرگ سفیدی اهدا کرد که روی جلد آن جلدی پلاستیکی / نایلونی کشیده شده بود ودرداخل آن میشد کاغذ یا عکسی را قرار داد وگفت آنچه طرح میدهیم وانجام میدهیم همراه با تمامی جزوه ها وعکسهایمان در این کلاسور بعنوان نمونه ی کار ما باید جمع گردد اما پیش از شروع کار اولین نقاشی و کار کلاسی ا ین ست که هریک به سلیقه ی خودباید دو نقاشی بکشید که یکی در روی جلد قرار میگیرد دومی در پشت جلد که اتمام کلاس ما خواهد بود و مطلب وموضوع نقاشی این است: *در روی صفحه : کار را با هدف شروع می کنم *در پشت صفحه: به قله ی خواسته هایم رسیده ام! بنظر من این زیباترین تشویق ومحرکی بود که یک استاد میتوانست درشروع کلاس به شاگردان خود بدهد *کمک به همگان ، عشقی است که به برجستگان کمک می کند راه های سرفرازی را بیابند . *ارد بزرگ و... *اگر به موفقیت خود واقعا ایمان داشته باشید حتما پیروز خواهید شد. *داوید شوارتز و بازبگفته اُرد بزرگ* ما همان هستیم که میخواهیم باشیم* به این معنا که اگر قصد کنم کسی باشم خواهم بود حال دربدترین یا بهترین شکل آن حتی در بحث روانشناسی نیز گفته میشود: *تکرار یک حرف بخود در هرروز وهر لحظه وهر ثانیه باعث باور آن در درون تو میشود* وشاید اینرامیدانید که پایه ی طب روانشناسی بیش از هرچیز بر قدرت * تلقین * استوار میباشد من اگر روزی صدبار بخو دبگویم من شادترین آدم دنیا هستم وحتی اگر نباشم احساس سرخوشی بمن دست خواهد دا د,البته اگر خود آنرا باتمام دل باور داشته باشم! وشاد نیز خواهم شد . بزرگان میگویند: سقف آرزوهايت را تا جائي بالا ببر كه بتواني چراغي به آن نصب كني. حُسن دعا بدرگاه پرورگار نیز درهمین است: گفتن وتکرار خواسته ها که بنوعی تخلیه روحی درجائی دیگر امید بخشیدن بما که : کسی درد مرا میداند وحرف مرا میشنودوامید به برآورده شدن دعا که وقتی درباور خود میدانیم از درگاه او شنیده میشویم هرچقدر درگرفتاری ومشکلات , دردرون خود روزنه ای ازامید را میگشائیم که طاقت وتوان آدمی را بیشتر میکند تا با صبر وتحمل بانتظار بهتر شدن اوضاع باشد. پس هیچ چیز بی دلیل نیست وهمچنین عشق ووجود عشق در زندگی آدمی که در درجه ی اول دوست داشتن را در با نام مادر میآموزیم وچون عقل کودکانه به درک رسید , با *عشق بخدا * آنرا آموزش می بینیم. پس عشق حتی در جنبه ی غمناک خود نیز میتواند ره گشائی باشد برای داشتن امیدی درناامیدی ها هیچ گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی این نیرو را نیز در خویش بیـآفرین که اگر تنهایت گذاشت نشکنی و اگر شکستی باز هم نامید نشو! چرا که آرام جان دیگری در راه است . *ارد بزرگ ******* به اشعار شاعران ونویسندگان نگاه کنید آنان که از جدائی وفراق مینویسند اکثرا درمیانه ابیات وسطرهای ایشان روزنه ای ازامید را میتوان یافت که شاعر ونویسنده از آن درغالب کلمات حرف میزند *امید به بازدیدن وبرگشتن یار *امید حتی برای یکبار دوباره دیدن او و....یا * شاید باخود آرام گرفتنی بااین یاد که عشق او که رفته است , زیباترین خاطره زندگیم بود.! که این شادی دل میگردد وآرام دل عاشق. پس می بینیم درنا امیدی بازهم امیدی نهفته است. این لازمه زندگی انسانیست __________________ هرگز نترس برای فاصله هایئی که میان آرزوها ورویاهایت با حقایق وجود دارد همانقدر که بتوانی رویایش را داشته باشی میتوانی انجامش دهی *بلوا دیویس ـــــــــــــــــــــــ عشق هم برای بودن وزیستن وادامه ی هستی لازمه ای انکار ناپذیر است . __________________________ *آ خرین راه* بسیار آرام آمدم ....شاید.. حتی.. پاورچین آنقدر آرام که سایه ام نیز احتیاط میکرد... مبادا... ..آه..!!! گذر ازاین کوچه ها... اما... آنــگونـه کــه مــی پنــداشتم آسـان نبــود می ترســـیدم از دیــدن ودیــده شدن از دوبــاره ... بر لبــی بودن در نـــگاهــی جــستجو شــدن وباز دلشــکسته پـای پـس کشیـدن ورفـتن آرام ...آرامــتر از...صـــدای قـــلبم آرامتـر از طپش های درون سینه ام حتی آرامـــتر آمــدم وهــمینگونه آرام نیــز ...خـواهم رفــت مـــرا... دیــگر نـــخواهــی دیــد کــلامـی زمـن دیگر... نـخواهـی شـــنید وشـــا یــد گاه قـــلم بـاز بـــگرید... ونــاله ای برخـــیزد ازســـوزش نـوک قـــلم... بــر واژه های.. دلشـــکسته ام و از اشـــکهای دردآگـــین شــبانه ام ...ردپــائی بــماند در * شــعرم * در آغــوش تـــنهائی * در آشـــیانه شـــعر * در آغـــوش شـــعر یا * درکـــوچــه بــاغ هــای تـــرانــه ام و * در کنج خلوت شعرم عطر... دلتنـــگی بپــاشـــد دیگر آرام خواهم گرفت..اگرچه بغض در گلــو آه در ســـینه... تـــنهای تــنها در دلشـــکستگی ی* شـــیداوش روحـــم که در هــزاربــاره گی زنــدگیــم... شـــکست ...آری شـــکست.... بــی هــیچ گنــاهی ...امـــا امــا...زیــن پــس.. مــرا نخواهـی دیــد نـه تــو...نــه او...نـه هـــیچکس تـــعجب نــکن حـتی اگر تــرا نـیز...صـدا نکـنم ...یــا چشــم برتـو ببنـــدم و خـلــوتم را... زار بگـریم د یــگر جــز شـــعر... ازمن ... هیچ نمانده اســت... نه حتی در آشیانه هایم!!! اما...مــن...هـمیشه در ســکوت مــیروم مـن آخر ..از بدرود بیـزارم از خـدا حــافظ گــفتن ها... در رنـجم ... بـسیار.. آخـرگـفته ام: بـدرود توان باردیگر گـفتنم نیـست نـه دیـگر بـاتـو...نـه... ... دیـگر بـس اســت مـرا! سـلامی آغـاز نمـی کنم دیـگر کـه بـدرودی... در پی داشـته بـاشـد امـا برای تو.... برای او....وبـرای هـمه در دل هـزار هـزار آرزوی خـوب را ...آرزو میـکنـم آه... آمـدم ...به آرامـی.... میــروم دگربار... آهســته! ودیگر نـخواهــم خـواند... حتی زیر لـب : *هـمسفر ..آهسـته تر.. ازکـنار من گـذر *راه تــو.. راه من اســت.. بی تـو کـُُویـک هــمسفر *هـمسفر ایـن راه مـا ..*..راه عـشق است و صـفا بــردی از یـاد مگر؟....... تـو وفـای عـشق مـا؟ ....این اما شـــعری بـود در ... روزگــاری... که بایـد فرامـوشـش کنـم در دوبـاره گـی... شکـستن ...نه... دیـگر نمیخوانم ... .... نمی تـوانـم...نمی تـوانـم!!! زیـن پـس اما...زندگانـیت خـــوش بــاد که مـیدانـم زین پس ...هــمیشه هـزار خـاطره را با دل مـی کشـم...با روح مـی برم و در خـود مــیمـیرم نمیــگویـمت: بامـید دیـدار ...که دیـداری نـخواهــد بود نمیـگویـم ونه حتی ...تا بــعد....وآه... چـه بـی ثــمر بـود ایـن گـذر چـه پُـر اثـر بـر مـن فـقط بـه فـقط ..مـیگویم ترا ...شـاد باشـی وخــوشبخت کـامـران باشــی و در امـان خـدا یـادت هـمراه دلـم مـیماند در راه ... راه ِ رفــتن یـاد تــو ...تــو .. و حــتی تـــو 1383ف.شیدا ____________________ هیچ گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی این نیرو را نیز در خویش بیآفرین که اگر تنهایت گذاشت نشکنی و اگر شکستی باز هم نامید نشو چرا که آرام جان دیگری در راه است . ارد بزرگ آرام جانی که میتواند دردرون خودتو باشد اینکه بگوئی یادش بخیر عشق زیبائی بود خاطره ای دوست داشتنی روزگاری خوش. سلامت باشد وشادمان وخوشبخت وباا ین حرف دل عاشق هرچند شکسته باشد, آرام میگیرد به امید اینکه , اورا که دوست میدارد یا دوست داشته است , خوشبخت زندگی می کند و حتى بدون او! و *بودن * او در سلامتی وخوشبختی برای کافی ست. واین یعنی عشق. __________________ عـشق همچون طوفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاکمی کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد . *ارد بزرگ همین که شادی او وآرامش دل خود واورا نیز طلب می کنی بزرگترین عشق ومحبتی ست که میشود داشت: به گفته شاعران و بزرگان وانديشمنداندر باره عشـق نگاهی می کنیم: *عشق آن نیست که هرلحظه کنارش باشی عشق آن است که هرلحظه بیادش باشی و همچنین: همینقدر که کسی را دوست بداریم ودوستمان داشته باشد کافیست لازمه ی عشق تنها در بهم رسیدن نیست! يا: اینکه با آتشهای درونی بسوزیوشادی را همچنان در دل داشته باشی خود یک موفقیت در زندگی ست!*والتر پاتر براى عشق: ____________________ من براي بهار شعر نميگويم بهار بي ترانه نميماند قناري باز ميخواند پرنده نغمه ها سر ميدهد ... من اما...براي عشقـی ميخوانم ....در آستانه در اميد چشم براه نجاتي مـجهول .... من براي عشقي ميخوانم که تنها ميخواهد ، زنده بماند در بهاران ِ هستی عــشق وجايگاهي جز دل نميشناسد چون شعله اي ست بر شمعي خاموش چون کودک محبت زندگي يافته از مادرعشق در آغـوش عاطفه ها ... بهار آخر روزي .... جا به زمستان خواهد داد قناري يکروز خواهد رفت عشق گاه به ويراني ... گاه شکست رسيد.... دل اما.... که جائي براي رفتن نداشت... گريست ... در کُنج دوستت دارم ها! نه... من براي بهار شعر نميگويم که دل واژه نامه ی اشعار عاشقی ست وعــشق خود بهار دل ها من اما...شعر ي خواهم سرود ... براي قلبـی ...که بهارش ، عاشقي ست ونغمه هايش تکرار دوسـتت دارم با من هم ترانه باش ف.شيدا فروردين 1386جمعه ــــــــــــــــــــــ پايان ــــــــــــــــــــــ دراینجا *فرگرد عـشق* را بپایان می بریم امید استفاده برده باشیدومثمر ثمر بوده باشد. به قلم: فــرزانه شـــیدا تا دیــداری دوبـاره بــــدرود چهار شنبه 28 مرداد 1388 |
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *عشق*
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.