آن که آرزوی سروری دارد باید هنر بسیار داشته باشد. بزرگمهر
هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند . جبران خلیل جبران
جمع مال ، تحصیل کامیابی ، کسب دانش و شهرت ، هیچکدام با تندرستی برابری نمی کند . برای حفظ تندرستی باید از هر چیز که برای تندرستی مضر است پرهیز کرد . مخصوصاً از **** روانی . شوپنهاور
اکنون به شما مي گويم که مرا گم کنيد وخود را بيابيد.وتنها آن گاه که همگان مرا انکار کرديد، نزد شما باز خواهم آمد . فردریش نیچه
میهمانی های فراوان از ارزش آدمی می کاهد ، مگر دیدار پدر و مادر . اُرد بزرگ
آنانکه گذشته را به خاطر نمی آورند محکوم به تکرار آنند . سانتایانا
بزرگی و تنها ، و آبی و در اوج . آسمانی انگار . آندرومدا
هیچ گاه برای آغاز دیر نیست ، همین بس که به خود بگویم این بار کار نا تمام را پایان می دهم . اُرد بزرگ
آن که به خداوند پاک و مهربان بیش از دگران امید و بیم بسته است ، بیش از همه در خور ستایش است . بزرگمهر
انسان! خودت به یاری خود برخیز! . بتهوون
اگر به عمق اعتقادات نفوذ كنيم، درخواهيم يافت كه تمام ارزش ها بي پايه و عقل ناتوان است. هر اعتقاد به صحت و درستي هر چيز ضرورتاً نادرست است. چون جهان حقيقي وجود ندارد. والاترين ارزش*ها خودشان را نابود مي*كنند و هدفي در كار نيست، چرا كه هيچ وقت پاسخي نمي یابند . فردریش نیچه
این کودکان فرزندان شما نی اند ، آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او .از شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند ، لیکن از شما نیایند . همراهی تان کنند ، اما از شما نباشند. جبران خلیل جبران
گاهي بي رنگي از هر رنگي زيباتر و مفيدتر است. شاتو بريان
انديشه و سخن ريش سفيدان برآيند بردباري ، مردمداري و سرد و گرم چشيدگي روزگار است . اُرد بزرگ
اشکهاي ديگران را مبدل به نگاههاي پر از شادي نمودن بهترين خوشبختي هاست . بودا
انسان خوشبخت نمي شود اگر براي خوشبختي ديگران نکوشد . دوسن پير
اگر مي خواهي خوشبخت باشي براي خوشبختي ديگران بکوش زيرا آن شادي که ما به ديگران مي دهيم به دل ما بر مي گردد . بتهوون
شما چون فصلهاي سال هستيد ، زيرا در زمستان خود بهار را انکار مي کنيد ، در حالي که بهار سرسبز هرگز شما را انکار نمي کند ، بلکه در سنگين ترين خواب غفلت به روي شما لبخند مي زند ، بي آنکه خشمگين شود و يا با شما ستيز کند و صفا و يکرنگي را ناديده بگيرد . جبران خليل جبران
عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش می رسد . مادر ترزا
عشق نخستین سبب وجود انسانیست . وونارگ
عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد . ارد بزرگ
عشق ما را می کشد تا دوباره حیاتمان بخشد . شکسپیر
عشق مانند بیماری مسری است که هر چه بیشتر از آن بهراسی زودتر به آن مبتلا میشوی . شانفور
ماخذ : http://mobilestan.net/showthread.php?p=1033762
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.