سخنان حکیمانه
جبران خليل جبران : برادرم تو را دوست دارم ، هر كه مي خواهي باش ، خواه در كليسايت نيايش كني ، خواه در معبد، و يا در مسجد . من و تو فرزندان يك آيين هستيم ، زيرا راههاي گوناگون دين انگشتان دست دوست داشتني "يگانه برتر " هستند ، همان دستي كه سوي همگان دراز شده و همه آرزومندان دست يافتن به همه چيز را رسايي و بالندگي جان مي بخشد .
آندره ژيد : به نظر من ما روزي خواهيم مرد که نخواهيم و نتوانيم از زيبايي لذت ببريم و در صدد نباشيم آن را دوست بداريم .
فردريش نيچه :اگر ما (( بي دل و جان )) هستيم ؛ دست کم نسبت به زندگي چنين نيستيم ؛ بلکه ؛ اکنون با همهء انواع (( تمنيات )) روبروييم . با خشمي ريشخند آميز در آنچه (( آرمانها )) مي ناميمشان ؛ در حال غور و تامل هستيم. ما خويش را خوار مي شماريم تنها از آن رو که لحظاتي وجود دارند که نمي توانيم آن انگيزش نامربوطي را که (( آرمانگرايي )) نام دارد ؛ مهار نماييم. تاثير نازپروردگي بيش از اندازه ؛ نيرومند تر از خشم فرد بي دل و جان است.
ارد بزرگ : آن که به خرد توانا شد ، ترس برايش نامفهوم است .
پوپ : وضع و حال مردمان تنگ فکر به وضع و حال بطريهاي تنگ دهن مي ماند ، هرچه کمتر در خود داشته باشند با سر و صداي بيشتري آن را به خارج مي ريزند .
شوپنهاور : ما ندرتاً درباره آنچه که داريم فکر مي کنيم ، درحاليکه پيوسته در انديشه چيزهايي هستيم که نداريم .
اسکاول شين : خدا به زمان احتياج ندارد و هرگز دير نمي کند.
اُرد بزرگ : مرد دلير بهنگام ستيز و نبرد ، همراهانش را نمي شمارد .
بزرگمهر :اگر شاه به تو مهربان باشد دلير و گستاخ مشو ، از آنکه طبع شاه چون آتش است و دل شير از آن مي هراسد .
و سنت فرانسيس دي سلز :آرزومند آن مباش که چيزي غير از آنچه هستي باشي، بکوش که کمال آنچه هستي باشي.
وير : زندگي چيست ؟ يک مزبله کثيف ، يک قتلگاه فجيع ، يک دارالمجانين بزرگ که تا کنون تحت هيچ قانون منظمي اداره نشده است .
اُرد بزرگ : آن که ديگران را ابزار پرش خويش مي سازد ، تنها خواهد ماند .
جبران خليل جبران : تاسف ، ابرسياهي است که آسمان ذهن آدمي را تيره مي سازد در حالي که تاثير جرائم را محو نمي کند .
يحيي برمکي : انديشه دريايي است که مرواريد آن فلسفه و فرزانگي است .
اُرد بزرگ : آن که نمي تواند از خواب خويش براي فراگيري دانش و آگاهي کم کند توانايي برتري و بزرگي ندارد .
ونيسنت لمباردي : مهم نيست اگر زمين بخوريد، مهم دوباره برخاستن است .
اُرد بزرگ : آن که همزمان پرسشهاي پراکنده در حوزه هاي گوناگون مي پرسد ، تنها مي خواهد زمان و نيروي شما را تباه سازد
شوپنهاور : اگر با خونسردي گناهان کوچک را مرتکب شديم ، روزي مي رسد که بدترين گناهان را هم بدون خجالت و پشيماني مرتکب مي شوبم .
وير : زندگي از سه جزء تشكيل شده است:آنچه بوده ، آنچه هست و آنچه خواهد بود.بيائيد تا از گذشته براي حال استفاده كنيم و در حال چنان زندگي كنيم كه زندگي آينده بهتر باشد. شكل دادن به زندگي وظيفه خودمان است . به صورتي كه آنرا بسازيم ، اين بازسازي مايه زيبايي و يا مايه شرمساري ما مي شود.
ارد بزرگ : آن که پند پذير نيست ، در حال افتادن در چاله سستي و زبوني است .
بزرگمهر :اگر کوه با همه سنگيني و عظمت و صلابت که وي راست فرمان شاه را سبک دارد تيره راي خيره سري بيش نيست .
فردريش نيچه :انديشه هاي ما ، آري و نه گفتن هاي ما ، و اگر و اما گفتن هاي ما ، همه با همان ضرورتي از درون ما رشد مي كنند كه ميوه از دل درخت ، به هم مر بوط و با هم خويشاوندند ، و همه از يك اراده، يك وضع جسماني، يك خاك ، و يك خورشيد نشان دارند .
والت ديسني : غير ممكن ها را انجام دادن نوعي لذت است .
جبران خليل جبران : به روزگار شيرين رفاقت سفره ي خنده بگستريد و نان شادماني قسمت کنيد . به شبنم اين بهانه هاي کوچک است که در دل ، سپيده مي دمد و جان تازه مي شود .
شوپنهاور: هنرها تنها تقليد محض واقعيت خارجي نيستند و اگر برخي آثار هنري چنين بودند در حقيقت در برابر رسالت عالي خود کاذب مي نمودند.
فردريش نيچه :انسان برتر از ابرانسان بسيار دور است .
ارد بزرگ : آن که به سرنوشت ميهن و توده آدميان سرزمين خويش بي انگيزه است ارزش ياد کردن ندارد .
پاتريک هانري : آيا زندگي آنقدر عزيز ، و صلح آنقدر شيرين است که به بهاي زنجير و اسارت خريداري شود ؟
ويليام ماتيوس : نخستين قانون موفقيت تمرکز است . يعني همه نيروهاي خود را روي يک نقطه متمرکز کنيد ، مستقيما به سراغ همان برويد و به چپ و راست منحرف نشويد.
ارد بزرگ : آن که برنامه ها را از پايان به آغاز مورد ارزيابي ( نقد) قرار مي دهد ، در حال سرپوش گذاردن بر روي چيزي است .
جبران خليل جبران : حاشا که آواز آزادي از پس ميله و زنجير به گوش تواند رسيد و از گلوگاه مرغان اسير .
بزرگمهر :برترين دانش ها يزدان پرستي است .
پل نرولا : دوست بجاي چتريست که بايد روزهاي باراني همراه شما باشد .
پول شرر : يگانه راه براي افزودن خوشبختي بر روي زمين آن است که تقسيمش کنيم .
اُرد بزرگ : آن که مي دزدد ، جز حق خويش چيزي نمي ستاند . اما اين ستاندن نفرين و خواري ابدي در پي دارد .
جبران خليل جبران : زندگي روزانه شما پرستشگاه شما و دين شماست .آنگاه كه به درون آن پاي مي نهيد، همه هستي خويش را همراه داشته باشيد .
ويل دورانت : بخش عمده ي تاريخ حدس است و بقيه تعصب.
فردريش نيچه :اصولا زماني پوچي براي چيزي معنا پيدا ميکند که بيايم براي آن ، هدفي تعريف کنيم .و اگر بدانيم هدفي در کار نيست، به پوچي هم نخواهيم رسيد .
اُرد بزرگ : آن که کارش را دوست ندارد خيلي زود پير مي شود .
وينسنت لمباردي : مهم نيست اگر زمين بخوريد، مهم دوباره برخاستن است.
اُرد بزرگ : آن که راستي نپويد ، گرفتار آميزش ، با اهريمن است ، فرزند اين آميزش ، آشوب است و شورش .
شوپنهاور: مفاهيم سازه هاي مغزي اند حال آنکه ايده ها مقدم بر فکر بشري هستند . در حقيقت درک مغزي ما از ايده ها مفهوم را مي سازند لذا مفاهيم را راهي به قلمرو ذاتها نيست.
پوپ : انديشه هاي ما در غرفه هاي بيشمار دماغ با زنجير ناپيدا به يکديگر پيوسته اند . چون يکي از آنها بيدار شود ، هزار تاي ديگر نيز سر بر مي دارند .
بزرگمهر :آن چه دلخواه همه است جز تن درستي نيست ، که اگر کسي روزي از آن محروم شد آرزويي جز بدست آوردنش ندارد .
آلن لاکين : هر جا که عشق بزرگي خانه کرده است خشم بزرگي نيز مسکن دارد .
جبران خليل جبران : ايمان از کردار جدا نيست و عمل از پندار .
ارد بزرگ : آن که زيبايي خرد را نديد ، گرفتار زيبايي آدميان شد ، و بدين گونه از هر چه داشت ، تهي گشت .
فردريش نيچه :اجحاف نکردن و آسيب نرساندن به ديگران براي رسيدن به برابري ريشه و بنياد جامعه است ولي اين خواست نفي زندگي ست چون زندگي بهره کشيدن از ديگران است که ناتوان ترند.
پورلي نيکولاس : ازدواج کتابي است که فصل اول آن به نظم است و بقيه فصول به نصر .
پرل پاک : انتخاب پدر و مادر در دست خود انسان نيست ، ولي انتخاب مادرشوهر و مادر زن دست خود انسان است .
اُرد بزرگ : آن که از آينده سخن مي گويد و آن را مي سازد بارها و بارها مي زيد و تا ياد و سخنش در ميان ماست او زاده مي شود و باز هم .
يانيس ريتسوس : زبان شاعر، تنها برآيند يک کار نقد يا تحليل نيست. سنتز واقعيت است با خيال و افسانه. سنتزي که توسط حواس - در رابطه ي متقابل با عقل - صورت مي گيرد.
شوپنهاور: وظيفه هنر تجلي ايده هاست.
پرويز ياحقي : شاهکارها با گذشت زمان کهنه نمي شوند ، اين بماند ، در هر زماني بسته به موقع و مقام جلوه و جمالي دوباره مي يابند چنان که گويي به تازگي مطرح شده اند
اُرد بزرگ : آن که درست سخن نمي گويد داناترين هم که باشد باز از ديدگاه همگان بي سواد است .
توماس مان : هنر ، قدرت و توانايي نيست بلکه تسلي خاطر است .
آندره ژيد : به نظر من ما روزي خواهيم مرد که نخواهيم و نتوانيم از زيبايي لذت ببريم و در صدد نباشيم آن را دوست بداريم .
فردريش نيچه :اگر ما (( بي دل و جان )) هستيم ؛ دست کم نسبت به زندگي چنين نيستيم ؛ بلکه ؛ اکنون با همهء انواع (( تمنيات )) روبروييم . با خشمي ريشخند آميز در آنچه (( آرمانها )) مي ناميمشان ؛ در حال غور و تامل هستيم. ما خويش را خوار مي شماريم تنها از آن رو که لحظاتي وجود دارند که نمي توانيم آن انگيزش نامربوطي را که (( آرمانگرايي )) نام دارد ؛ مهار نماييم. تاثير نازپروردگي بيش از اندازه ؛ نيرومند تر از خشم فرد بي دل و جان است.
ارد بزرگ : آن که به خرد توانا شد ، ترس برايش نامفهوم است .
پوپ : وضع و حال مردمان تنگ فکر به وضع و حال بطريهاي تنگ دهن مي ماند ، هرچه کمتر در خود داشته باشند با سر و صداي بيشتري آن را به خارج مي ريزند .
شوپنهاور : ما ندرتاً درباره آنچه که داريم فکر مي کنيم ، درحاليکه پيوسته در انديشه چيزهايي هستيم که نداريم .
اسکاول شين : خدا به زمان احتياج ندارد و هرگز دير نمي کند.
اُرد بزرگ : مرد دلير بهنگام ستيز و نبرد ، همراهانش را نمي شمارد .
بزرگمهر :اگر شاه به تو مهربان باشد دلير و گستاخ مشو ، از آنکه طبع شاه چون آتش است و دل شير از آن مي هراسد .
و سنت فرانسيس دي سلز :آرزومند آن مباش که چيزي غير از آنچه هستي باشي، بکوش که کمال آنچه هستي باشي.
وير : زندگي چيست ؟ يک مزبله کثيف ، يک قتلگاه فجيع ، يک دارالمجانين بزرگ که تا کنون تحت هيچ قانون منظمي اداره نشده است .
اُرد بزرگ : آن که ديگران را ابزار پرش خويش مي سازد ، تنها خواهد ماند .
جبران خليل جبران : تاسف ، ابرسياهي است که آسمان ذهن آدمي را تيره مي سازد در حالي که تاثير جرائم را محو نمي کند .
يحيي برمکي : انديشه دريايي است که مرواريد آن فلسفه و فرزانگي است .
اُرد بزرگ : آن که نمي تواند از خواب خويش براي فراگيري دانش و آگاهي کم کند توانايي برتري و بزرگي ندارد .
ونيسنت لمباردي : مهم نيست اگر زمين بخوريد، مهم دوباره برخاستن است .
اُرد بزرگ : آن که همزمان پرسشهاي پراکنده در حوزه هاي گوناگون مي پرسد ، تنها مي خواهد زمان و نيروي شما را تباه سازد
شوپنهاور : اگر با خونسردي گناهان کوچک را مرتکب شديم ، روزي مي رسد که بدترين گناهان را هم بدون خجالت و پشيماني مرتکب مي شوبم .
وير : زندگي از سه جزء تشكيل شده است:آنچه بوده ، آنچه هست و آنچه خواهد بود.بيائيد تا از گذشته براي حال استفاده كنيم و در حال چنان زندگي كنيم كه زندگي آينده بهتر باشد. شكل دادن به زندگي وظيفه خودمان است . به صورتي كه آنرا بسازيم ، اين بازسازي مايه زيبايي و يا مايه شرمساري ما مي شود.
ارد بزرگ : آن که پند پذير نيست ، در حال افتادن در چاله سستي و زبوني است .
بزرگمهر :اگر کوه با همه سنگيني و عظمت و صلابت که وي راست فرمان شاه را سبک دارد تيره راي خيره سري بيش نيست .
فردريش نيچه :انديشه هاي ما ، آري و نه گفتن هاي ما ، و اگر و اما گفتن هاي ما ، همه با همان ضرورتي از درون ما رشد مي كنند كه ميوه از دل درخت ، به هم مر بوط و با هم خويشاوندند ، و همه از يك اراده، يك وضع جسماني، يك خاك ، و يك خورشيد نشان دارند .
والت ديسني : غير ممكن ها را انجام دادن نوعي لذت است .
جبران خليل جبران : به روزگار شيرين رفاقت سفره ي خنده بگستريد و نان شادماني قسمت کنيد . به شبنم اين بهانه هاي کوچک است که در دل ، سپيده مي دمد و جان تازه مي شود .
شوپنهاور: هنرها تنها تقليد محض واقعيت خارجي نيستند و اگر برخي آثار هنري چنين بودند در حقيقت در برابر رسالت عالي خود کاذب مي نمودند.
فردريش نيچه :انسان برتر از ابرانسان بسيار دور است .
ارد بزرگ : آن که به سرنوشت ميهن و توده آدميان سرزمين خويش بي انگيزه است ارزش ياد کردن ندارد .
پاتريک هانري : آيا زندگي آنقدر عزيز ، و صلح آنقدر شيرين است که به بهاي زنجير و اسارت خريداري شود ؟
ويليام ماتيوس : نخستين قانون موفقيت تمرکز است . يعني همه نيروهاي خود را روي يک نقطه متمرکز کنيد ، مستقيما به سراغ همان برويد و به چپ و راست منحرف نشويد.
ارد بزرگ : آن که برنامه ها را از پايان به آغاز مورد ارزيابي ( نقد) قرار مي دهد ، در حال سرپوش گذاردن بر روي چيزي است .
جبران خليل جبران : حاشا که آواز آزادي از پس ميله و زنجير به گوش تواند رسيد و از گلوگاه مرغان اسير .
بزرگمهر :برترين دانش ها يزدان پرستي است .
پل نرولا : دوست بجاي چتريست که بايد روزهاي باراني همراه شما باشد .
پول شرر : يگانه راه براي افزودن خوشبختي بر روي زمين آن است که تقسيمش کنيم .
اُرد بزرگ : آن که مي دزدد ، جز حق خويش چيزي نمي ستاند . اما اين ستاندن نفرين و خواري ابدي در پي دارد .
جبران خليل جبران : زندگي روزانه شما پرستشگاه شما و دين شماست .آنگاه كه به درون آن پاي مي نهيد، همه هستي خويش را همراه داشته باشيد .
ويل دورانت : بخش عمده ي تاريخ حدس است و بقيه تعصب.
فردريش نيچه :اصولا زماني پوچي براي چيزي معنا پيدا ميکند که بيايم براي آن ، هدفي تعريف کنيم .و اگر بدانيم هدفي در کار نيست، به پوچي هم نخواهيم رسيد .
اُرد بزرگ : آن که کارش را دوست ندارد خيلي زود پير مي شود .
وينسنت لمباردي : مهم نيست اگر زمين بخوريد، مهم دوباره برخاستن است.
اُرد بزرگ : آن که راستي نپويد ، گرفتار آميزش ، با اهريمن است ، فرزند اين آميزش ، آشوب است و شورش .
شوپنهاور: مفاهيم سازه هاي مغزي اند حال آنکه ايده ها مقدم بر فکر بشري هستند . در حقيقت درک مغزي ما از ايده ها مفهوم را مي سازند لذا مفاهيم را راهي به قلمرو ذاتها نيست.
پوپ : انديشه هاي ما در غرفه هاي بيشمار دماغ با زنجير ناپيدا به يکديگر پيوسته اند . چون يکي از آنها بيدار شود ، هزار تاي ديگر نيز سر بر مي دارند .
بزرگمهر :آن چه دلخواه همه است جز تن درستي نيست ، که اگر کسي روزي از آن محروم شد آرزويي جز بدست آوردنش ندارد .
آلن لاکين : هر جا که عشق بزرگي خانه کرده است خشم بزرگي نيز مسکن دارد .
جبران خليل جبران : ايمان از کردار جدا نيست و عمل از پندار .
ارد بزرگ : آن که زيبايي خرد را نديد ، گرفتار زيبايي آدميان شد ، و بدين گونه از هر چه داشت ، تهي گشت .
فردريش نيچه :اجحاف نکردن و آسيب نرساندن به ديگران براي رسيدن به برابري ريشه و بنياد جامعه است ولي اين خواست نفي زندگي ست چون زندگي بهره کشيدن از ديگران است که ناتوان ترند.
پورلي نيکولاس : ازدواج کتابي است که فصل اول آن به نظم است و بقيه فصول به نصر .
پرل پاک : انتخاب پدر و مادر در دست خود انسان نيست ، ولي انتخاب مادرشوهر و مادر زن دست خود انسان است .
اُرد بزرگ : آن که از آينده سخن مي گويد و آن را مي سازد بارها و بارها مي زيد و تا ياد و سخنش در ميان ماست او زاده مي شود و باز هم .
يانيس ريتسوس : زبان شاعر، تنها برآيند يک کار نقد يا تحليل نيست. سنتز واقعيت است با خيال و افسانه. سنتزي که توسط حواس - در رابطه ي متقابل با عقل - صورت مي گيرد.
شوپنهاور: وظيفه هنر تجلي ايده هاست.
پرويز ياحقي : شاهکارها با گذشت زمان کهنه نمي شوند ، اين بماند ، در هر زماني بسته به موقع و مقام جلوه و جمالي دوباره مي يابند چنان که گويي به تازگي مطرح شده اند
اُرد بزرگ : آن که درست سخن نمي گويد داناترين هم که باشد باز از ديدگاه همگان بي سواد است .
توماس مان : هنر ، قدرت و توانايي نيست بلکه تسلي خاطر است .
ماخذ : http://www.etedaldaily.ir/pub/1387/Tir/03/html/page5.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.