آژانس خبری بین المللی کوکچه : ازاندیشه های تغییر نام افغانستان به خراسان !

این یک حقیقت روشن است، که هویت یک ارزش است ، چیستی این ارزش درشئ ،کیفیت ودرانسان اصالت ومعرفت است. معرفت همان شناخت وآگاهی مااز جهان هستی است که گوهرهویت فرهنگی واصالت کسبی ما را می سازد .

هویت فرهنگی درحقیقت شناسنامه ، افتخار، عزت ، غرور، مقام ومنزلتی است که شایسته سالاری ما را در پهلوی دیگر ملل جهان به نمایش می گذارد .

میراث علم ومعرفت باستانی آریائیان وفرهنگ همه شمولی که در حوزه تمدنی خراسان زمین بزبان فارسی ابداع شده ، آفریده وتکامل یافته ازارزشی برخورداراست که جایگاه هویت فرهنگی مارا درسطح ملی ، منطقه وجهان برجسته می سازد .

این رسالت همه رهروان راه صلح ، آزادی واهل بصیرت کشورما وفارسی زبانان است که اهمیت زبان فارسی وگسترش معارف و فرهنگ اصیل باستانی این مرزبوم را گرامی بدارند و آگاهانه درراه احیاء و حفظ مفاخر گذشته ، رشد وشکوفایی این هویت خراسانی تلاش نمایند.

زیرا ما بدون از این هویت ، به جز اجیران وسربازان خشونت پیشه ای در خدمت سرمایه جهانی و دهقانان مشتغل به کشت خشخاش وتفنگ بدستان مواد مخدر ، بیش ازاین دیگر حیثیت واعتباری داشته نمی توانیم .

ما که بارها از اهمیت وارزش هویت ملی خراسانی سخن گفته ایم اعتبار سخن ما در این ماهیت نهفته است که راهبرد تحقق استراتژی تأمین صلح و ثبات وحفظ عزت و احترام ما فقط بربنیاد چیستی ارزش معرفت فرهنگی حوزه تمدنی خراسان امکان پذیر است . همین معرفت علمی ، ادبی ، حکمت و عرفان خراسان بوده و هست که هویت فرهنگی همه ساکنان افغانستان امروز و خراسان پر افتخارفردا را می سازد .

به بینیم که نقش هویت فرهنگی در تعیین مقام ، اعتبار و اعتماد شخص تا کدام حد تعیین کننده است . بگونه مثال اگر هویت فرهنگی وحقوق شهروندی آمریکائی بارک اوباما رئیس جمهوری منتخب آمریکا را از وی بگیریم در آن صورت او جز یک کینیایی افریقائی که تمام عمر با فقر دست و گریبان خواهد بود چیز دیگری به وی باقی نمی ماند . اما زمانیکه درشهرت مکمله وشخصیت حقوقی و حق شهروندی بارک اوما هویت آمریکائی که تبلوری از فرهنگ عالی معرفت اروپائیا ن و آمرکاییا ن باشد ، دیدیم که 72 در صد سفید پوستان و نزدیک به صد در صد سیاهپوستان آمریکائی در انتخابات ریاست جمهوری آن کشور به اعتبار این هویت آمریکائی بودنش به بارک اوباما رای اعتماد دادند واو به بر پایه همین آرای مردم امریکا به اریکه قدرت جهانی تکیه توانست .

هدف از تذکرمثال فوق راجع به نقش سازندۀ هویت فرهنگی درشخصیت رئیس جمهوری آمریکا اینست که ما نیزبا راهکرد بازدارنده فراگیرنسبت به هویت فرهنگ باستانی و اهمیت وارزش علمی خود ما اندیشه نمائیم وبا اتکاء به آن معرفت ، درهمکاری وپیوند مشترک متقابل با معرفت جامعه بشری درکشورخویش آیندۀ درخشان و فارغ از درد ورنج را ایجاد کنیم .

هموطنان گرامی زمانیکه فرهنگ و معرفت باستانی ما ، به جهان بشریت " رفتار نیک، گفتار نیک و کردارنیک " را می آموخته اند وآن فرهنگ الگو و نمونه اعجاب آوری برای صلح ، آزادی و همبستگی بشریت بود . در آن زمان برخی از اجداد این صاحبان سرمایه جهانی هنوز در مغاره ها بشکل گله یی زندگی بدوی را سپری می کردند.

اما به ما فرزندان بافرهنگ پیشدادیان تاریخ باستان ، چه رخداده که حالا منتظر دستور اینیم که مجامع بین المللی گویا جامعه انسانی را برای ما می سازنند .

نه خیر ! نیروی سازندۀ جامعه انسانی در میهن ما ، مردم ما درروشنائی فرهنگ باستانی پرعظمت خود ما ریشه های تاریخی دارد .

عظمت فرهنگی تکامل پذیرحوزه تمدنی خراسان جهان بینی علمی ، عرفانی ، اخلاقی، ادبی و انسانی ایست که نیاز های معنوی و مادی حیات اجتماعی مردمان این خطۀ باستانی را با همکاری متقابل دست آورد های معرفت بشری بسوی پختگی و کمال رهبری می کند .

چند نمونه ای را از این دانش انسانی ، جهت وضوح ادعای ما به خوانش می گیریم :

1 ـ شناخت مقوله « شادی » وپیوند این ارزش حیاتی با « دیدار انسان » را که تبلوری از باهم بودن پهلوی هم بودن برای هم بودن را در مناسبات اجتماعی بیان می کند « رودکی بزرگ » در یک مصراع آنرا به جهان بشریت تقدیم مینماید :

هیچ شادی نیست اندر این جهان

بهتر از دیدار روی دوستان

این است تشخیص ارزش عشق وعشق ورزی به همنوع واینست فرهنگ انسانیت .

2 ـ همچنان شناخت ارزش حرمت انسانی ومعرفی هنجار وسبک همگرائی و همآیشی و همبستگی بشری را در گفتار سعدی مطالعه می کنیم :

بنی آدم اعضـای یکـــدیگــــرنــد

کــه در آفرینش زیک گـــوهـرند

چــوعضوی بدرد آورد روزگـار

دگــرعضـوها را نمــاند قـــــرار

توکــزمحنت دیگـــران بی غمی

نشـــاید کـــــه نامـت نهـــند آدمی

اینست معرفی اندیشه هومانیزم جهانی ، اینست آموزش ارزش همدردی ودلسوزی وهمکاری واینست شناخت اصالت و نجابت انسان .

3 ـ عبدالرحمان جامی دراثر نفحات الانس صفحه 459 خویش راجع به درک معرفت ووسعت دید بالای مولانا جلال الدین بلخی می نویسد : پدر مولانا بهاء ولد فرزند خود را در کودکی چنین توصیف میکند:

" جلال الدین محمد در شهر بلخ شش ساله بود که روز جمعه با چند کودک دیگر بر بام های خانه های ما سیر می کردند. یکی ازان کودکان بادیگری گفته باشد که بیا از این بام برآن بام بجهیم ! جلاالدین محمد گفته است : این نوع حرکت از سک و گربه وجانوران دیگر می آید . حیف باشد که آدمی به اینها مشغول شود . اگر در جان شما قوتی هست ، بیائید تاسوی آسمان پریم ! " این اندیشه طفولیت خویش را سالهای پس از آن در غزلی چنین می آورد :

مــازبالائـــیم وبالا مــیرویم

مازدریائـــیم دریا مــــیرویم

ماازآنجـا و از اینجا نیستــیم

مـا زبیجـائــیم وبیجـا مـیرویم ...

مولانا در این غزل آرامش و سعادت انسان را در رهائی از وابستگی های دست و پا گیر زندگی می داند . وسیرتکامل اندیشه را به سمت کمال دعوت می کند . نزد او پرواز بسوی تعالی ، خروج از محدودیتها و کشف راز های حقایق است .

هزاران نمونه ء دیگر ازاین دست وجود دارد که گهرهای پرارزش معرفت فرهنگ ناب صلحخواهانۀ آریاییان وخراسانیان را به جهان بشریت شایسته معرفی و بیان می نماید ، که باتأسف شامل بحث ما نمی باشد .

برعکس آموزش فرهنگ صلح و همبستگی انسانی خراسانیان ، تاریخ بشریت شاهد زندۀ سیاست های متعرضانه وجنگجویانه ضد انسانی استعمار نو وکهنه در قاره ها بوده است . و قدرت های بزرگ سرمایه جهانی « بانیرنگ تبلیغ تمدن » بوسیله فرهنگ زور و خشونت پیوسته شیره و شربت کشورهای ضعیف را کشیده اند . وبویژه برنامه سیاسی نهاد های سرمایه در خاورنزدیک و میانه که ذخیره گاه انرژی و مواد خام زیرزمینی می باشد آشکارا بدنبال تأمین ثبات وتحقق حقوق بشر وایجاد جامعه مدنی در این منطقه نیستند. بل در گذشته وحال برای دسترسی به منابع طبیعی وانرژی می جنگند.

ازاینرو انتخاب کشورما افغانستان به مرکز رهبری سیاست خون و خشونت ومیدان مبارزۀ تروریستان بین المللی وتولید مواد مخدراز جمله راهکار های پلان شده از جنس این جنایت است .

در قرن دوم هجری ما خراسانیان ملتی بودیم سربلند دارای حاکمیت و استقلال ملی واستاده برزمین وبستر زبان فارسی . به فرهنگ پرعظمت باستانی افتخار میکردیم که در تحت رهبری ابو مسلم خراسانی از بوتۀ شکست برآمده بود . اما با گذشت زیاده ازیک هزارو دوصد و پنجاه سال اکنون نه حکومت ملی داریم و نه استقلال سیاسی .

علت اساسی این مشکل سیاسی که ما با گذشت صد ها سال هنوز هم در مرحله قبیله سالاری وزمینداری اربابی گیر مانده ایم وبسوی تعالی پیشرفت و حیات انسانی به کندی حرکت میکنیم و به تأمین استقلال سیاسی و ایجاد حاکمیت ملی توفیق نیافته ایم ، درچه نهفته است؟ . این واقعیت تلخ کاملا آشکار است که این دشواری درسیاست مستبدانۀ محافل حاکمه وابسته به استکبار بین المللی ، به نبود خود ارادیت وعدم شناخت و توجه عینی به ارزش فرهنگ باستانی ونداشت همبستگی و همآیشی ملی در این سرزمین نهفته است وهیچگونه توجیهه دیگری ندارد .

پیام ما به مردم شرافت مند خراسان وبه صورت مشخص به ازبکا ن ، افغانان ، ترکما نان ، هزاره گان ، تاجیکا ن و دیگر اقلیت های ملی ومذهبی برابر حقوق ساکن کشور ، این است . که منتظر طرح استراتژی جدید وکهنه این رئیس جمهور و آن شخص دیپلومات های غربی و شرقی نباشیم . زیرا هدف اساسی همه فزونی سفره هفت سین برای خود ایشان ، کشور و ملت ایشان است .

ادامه چنین سیاست های دنباله روانه و غیر مسؤولانه محافل حاکمه عاری از هویت فرهنگی ووابسته به غیر وبه قدرتهای بیگانه ، در جریان دو صد سال اخیر نتیجه اش اینست که هنوز ما اختیار سرنوشت کشور خویش را نداریم . زیرا جامعه جهانی درچنین شرایط تحمیل شده دود وباروت ، برنامه خود را تحقق می بخشد واستفاده خود را می برد .

اما دست اندرکاران سیاست و قدرت در افغانستان درچنین شرایطه حاد بحای اینکه بصفت فرزندان صادق ودلسوز این سرزمین به منافع کل جامعه اندیشه نمایند وبادرک دقیق از استراتژی سیاسی غرب راهبردی سیاسی صلح وثبات برای وطن خویش را تدوین ـ ومنافع ملی و منطقوی را ضمانت وبه اجرا گذارند. برخلاف گروهی تحت نام طالبان گویا مخالفین دولت مراتب وطن دوستی خود را درتولید مواد مخدر ، برادر کشی وفرهنگ ستیزی وزن ستیزی و محو زیر ساخت های مادی و معنوی کشور ، . به نمایش می گذارند .

و گروه دیگری تحت نام رهبران سیاسی حاکمیت و قدرت که تاکنون دست آورد های هفت ساله شان 40 هزار نفر کشته وهزاران نفر زخمی وریکورد 95 در صد تولید هیروئین جهان وزیاده از 60 در صد مردم بیکار وصدها هزار خانواده فقیر دردمند ومعتاد ...وغیره . وغیره می باشد .

هردو گروه منحیث قصابان مسلکی در این کشور بی صاحب ، با کارد های تیز خویش مشغول بریدن پرچه گوشتی ،از جسم گاو بیمارحاکمیت غلتیده به خون شهروندان این کشور ، می باشند .

طرحهای راهبردی سیاسی ایکه کشورما را بسوی خود گردانی ملی ، صلح ، ثبات ، ایجاد، حاکمیت قانون ، تأمین استقلال ملی ، آزادی و همبستگی ملی می کشاند وفرهنگ باستانی مارا همیشه از تعرض محافل حاکم مهاجم و فرهنگ ستیز نجات می بخشد وحیات پرسعادتی را برای همه مردم ما نوید می بخشد عبارت اند از :

یک ـ آوردن تغییرات اساسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان به نفع انسان و آزادی وصلح و تأمین تعادل حقوق شهروندی.

دو ـ تطبیق راهبرد سیاسی « تغییرنام افغانستان به خراسان » و واپسگیری هویت ملی در کشورمان.
سه ـ شناسایی خط دیورند بمثابه مرز مشترک میان پاکستان و افغانستان و ایجاد صلح در منطقه.
چهارـ تسجیل زبان فارسی در قانون اساسی : بمثابه یگانه زبان رسمی سراسری و تفاهم ملی ، زبان علم ، اقتصاد ، سیاست وفرهنگ وادبیات و نفی قاطع سیاست چند زبانی درافغانستان .
پنج ـ ایجاد نظام سیاسی پارلمانی که براصل تفکیک قوای سه گانه در تعادل متوازن قدرت متجلی می گردد.
شش ـ انتخابی بودن رؤسای ولایات ، حکومتی هاو علاقه داری ها وشوراهای نواحی ارگان های محلی قدرت واداره دولتی .
هفت ـ عملی نمودن سرشماری دقیق نفوس وتوزیع شناسنامۀ شهروندی خراسانی بی غرضانه وصادقانه و شفاف تحت نظارت ملل متحد وسایر نهاد های اجتماعی بیطرف ملی و جهانی .


ـ اگراین طرحهای استراتژی صلح وبرخی از مسائل دیگریکه درراه حل اساسی مسئله ملی در افغانستان خدمت میکنند تحقق حاصل نه نماید . هیچگاه جامعه بسوی ملت سازی و همجوشی ملی و هویت سازی ملی حرکت نخواهد کرد. ومعامله گران محافل حاکم وابسته به غیربا حمایت نهاد های سرمایه جهانی در چهره رهبران دولت واپوزیسیون تفنگدارطالبی سالهای طولانی دیگراقتصاد و سیاست و فرهنگ کشورپدری ما را در دستان چپاولگرانه خود خواهند نگهداشت . و کشوررا بسوی فقر بیکاری بیسوادی جنگ و خشونت پیوسته سوق خواهندکرد . وانشقاق ملی ، دشمنی های عقیدتی ، سمتی و لسانی وچندگانی را جهت تحکیم حاکمیت بربار صفت شؤونیزم تک تباری خــویش تقویت خواهند بخشید .

خواست اخلاقی ما از نسل دگر اندیش طرفدار صلح وثبات واز کشور های فارسی زبان منطقه وجهان و مجامع بین المللی اینست که از داعیه صلح وآزادی در این سرزمین دفاع نمایند .

زیرا اندیشه های انسانی آزادی مردمسالاری ترقی وآرمانهای صلح ودوستی وهمبستگی ملی امنیت و ثبات را در کشور و منطقه ضمانت می کند هوا داران نهضت دموکراتیک به هر وسیلۀ که می شود ودر هر کجای دنیا که واقع اند این اهداف رابه گوش توده های تشنه به صلح برسانند و راه را بسوی یک نظرخواهی عمومی وسراسری در افغانستان برای خود گردانی ملی ملت خراسان مساعد گردانند.

برادران گرامی ما مردمان بی سلاح و صلح خواه هستیم . سلاح ما فرهنگ ما زبان مشترک ما وادب وعلم ومعرفت ما است . بکارگیری عاقلانه این سلاح معنوی ، تنویروروشن ساختن اذهان مردم ما وجهان از حقایق تاریخ معاصر افغانستان میتواند آهسته آهسته راه فروریختن دیوارسست وبی بنیادقدرت انحصاری محافل حاکمۀ تک محور و وابسته به بیگانگان را ، به خراسانیان صلحجو وآزادمنش روشن وهموارکندبه امید طلوع خورشید خراسان درخانۀ هر شهروند این سرزمین مستعد به تکامل ما.

شاد و موفق باشید

بصیر کامجو ـ آلمان
می 2009 میلادی

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد تغییر نام افغانستان به خراسان می توانید به کتاب :

(( نقش احمدشاه مسعود و ارد بزرگ در تغییر نام افغانستان ))

مراجعه کنید


احمد شاه مسعود و ارد بزرگ Ahmad Shah Massoud & Orod Bozorg


نقش ارد بزرگ و احمدشاه مسعود در تغییر نام افغانستان به خراسان

فرمت : pdf

حجم : 841 کیلوبایت

تعداد صفحات : 130 صفحه

اینجا دانلود کنید


و در آدرس زیر می توانید متن کامل کتاب را بخوانید :



برگرفته از :

http://kokchapress.com/index.php?option=com_content&view=article&id=9144:1389-03-27-12-15-31&catid=266:1389-03-18-20-29-15&directory=3

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.